دو گربه عاشق💌 پارت ۱
سلام این زمانه برید ادامه مطالب🤗
صبح زود که پا شدم برم مدرسه بچه های کلاس بهم میخندیدن آره! چون من تو دوران مهدکودکم خیلی اسکل بودم! زمین میخوردم و توسط خیلی ها مسخره و تهدید میشدم! ام ا یکی اونجا بود که برعکس از من خوشش میومد اسمش دنیل هست بچه ی منظمی تو کلاسمونه، اسم من هم ماریلدا هست یک گربه ی سردرگم... سرکلاس داشتیم امتحان میدادیم بقا داشتیم همش من رو اذیت میکرد یه لحظه از کنترل خارج شدم و گفتم بستههههه دیگه بی ادبببب!!!! بعد یکی زدم تو سرش معلم گفت ماریلدا باید به اعصاب خودت مصلت باشی حالا هم بیا اینجا و تا آخر زنگ بایستد اما من داد زدم چییییی؟؟ اون داشت منو اذیت می کرد اونوقت منو میارین اینجااا؟؟ واقعا که بعد هم رفتم خونه اعصابم داشت لحظه به لحظه بدتر میشد!..